با این بتهوون آلمانیزاده بود به عنوان یکی از موسیقیدانهای بزرگ وین پذیرفته شد. دستاوردی بزرگ در شهری که نامهایی چون ولفگانگ آمادئوس موتسارت، یوزف هایدن، فرانتس شوبرت و آنتونیو ویوالدی را در کارنامه خود داشت.
مشکلات شنوایی او از سالهای ۱۷۹۷ و ۱۷۹۸ آغاز شد. بتهوون در ۱۸۰۲ به نصیحت پزشک خود وین را ترک کرد. او برای یافتن آرامش به شهری به نام هایلیگنشتات در همسایگی وین رفت تا بتواند با این مشکل خود کنار بیاید.
او در آنجا نامهای به برادرانش نوشت: که به “عهد هایلیگنشتات” معروف شده است. در آن نامه به تمایلش به خودکشی و نیاز به دوری از مردم اشاره کرد.
او حین درد دل به مشکلات ناشی از ناشنوایی و تاثیرش بر رفتار متغیرش اشاره میکند و مینویسد:« حدود شش سال پیش دچار بیماری مهلکی شدم.
این بیماری به دست پزشکان بیکفایت بدتر شد. من حالا چارهای جز زندگی مخفی ندارم. اگر به کسی نزدیک شوم اندوهی مهلک وجودم را پر میکند. یعنی قرار دادن خودم در شرایطی که دیگران متوجه وضعیتم بشوند. »
این نامه که هرگز فرستاده نشد و بعد از مرگش در بین کاغذهایش پیدا شد.
درباره بتهوون
در یکی از تلخترین بخشهای این نامه آمده است:« آه! چطور میتوانم به ناتوانی در حسی اعتراف کنم که باید به شکلی بینقص و در سطحی از کمال در من وجود داشته باشد که کمتر موسیقیدانی تجربه کرده است. »
بازگشت بتهوون به وین از هایلیگنشتات با تغییر در سبک موسیقی او همراه شد. این زمان بهعنوان آغاز «دورهٔ میانی» زندگی او در نظر گرفته میشود که بهنام «دوره قهرمانانه» نیز شناخته شدهاست.
وی در این دوره گفته بود:« من از کارهایی که تاکنون انجام دادهام راضی نیستم. از این پس قصد دارم راهی جدید را طی کنم. »
در ماه مه ۱۸۰۹ هنگامی که نیروهای نظامی وین را به توپ بسته بودند بتهوون بسیار نگران این بود که این سروصدا آنچه را که از شنوایی او باقی مانده بود نابود کند. بههمین جهت در زیرزمین خانهٔ برادرش پنهان میشد و گوشهایش را با بالش میپوشانید.
بعدها او در تپلیتسه با گوته که مایل بود با او آشنا شود ملاقات کرد. این دیدار خوشایند هیچکدام از دو طرف نبود. وی نبوغ او را تحسین میکرد ولی گوته اخلاق تند و رفتار بتهوون را نمیپسندید.
بعدها او در تپلیتسه با گوته که مایل بود با او آشنا شود ملاقات کرد. این دیدار خوشایند هیچکدام از دو طرف نبود. وی نبوغ او را تحسین میکرد ولی گوته اخلاق تند و رفتار بتهوون را نمیپسندید.
بتهوون بر خلاف گوته هیچگاه در خدمت اشراف وین نبود و بر این اعتقاد بود که «هنرمندان بهاندازهٔ اشراف قابل احتراماند». در یکی از روزهای ملاقات گوته با بتهوون در سال ۱۸۱۲ چنین نقل میکنند:« روزی گوته و بتهوون در کوچههای وین در حال قدمزدن بودند.
جمعی از اشرافزادگان وینی از مقابل آن دو در حال عبور از همان کوچه بودند. گوته به بتهوون اشاره میکند که بهتر است کناری بروند و به اشرافزادگان اجازه عبور دهند.
بتهوون با عصبانیت میگوید که «ارزش هنرمند بیشتر از اشراف است. آنها باید کنار روند و به ما احترام بگذارند». گوته بتهوون را رها میکند و در گوشهای منتظر میماند تا اشرافزادگان عبور کنند.
کلاهش را نیز به نشانه احترام برمیدارد و گردنش را نیز خم میکند. بتهوون با همان آهنگ به راهش ادامه میدهد. اشرافزادگان با دیدن بتهوون کنار میروند و راه را برای عبور او باز کرده و به وی ادای احترام میکنند.
بتهوون هم از میان آنها عبور میکند و فقط کلاهش را به نشانه احترام، کمی با دست بالا میبرد. او سپس در انتهای دیگر کوچه منتظر گوته میماند تا پس از عبور اشرافزادهها به او بپیوندد.
به گزارش خبرگزاری موسیقی ما و بازانتشار توسط زخمه
شناسه خبر: 1750000928