اواسط فروردین ماهِ ۱۲۰ سال قبل (۱۲۸۱)، هنرمندی متولد شد. هنوز هم که هنوز است از او به عنوان فردی که موفق شد تا به موسیقی ملی ایران حیات دوباره بخشد یاد می شود. ابوالحسن صبا هنرمندی که اگرچه بیش از نیم قرن (۱۳۳۶) از رفتنش میگذرد. اما صدای نواختن قطعاتی که ساخت، گویی حضوری معنوی در موسیقی را ندا میدهد.
ابوالحسن صبا از آهنگسازان و نوازندگانی بود که به واسطه شاگردان متعددی که در حوزه موسیقی تربیت کرد، همچنان هستند کسانی که به شیوه او بنوازند یا قطعاتی را تنظیم کنند.
به بهانه زادروز این هنرمند (۱۴ فروردین ماه)، نگاهی خواهیم داشت به داستان قطعه «به زندان»؛ قطعه ای در مایهٔ شوشتری که پس از سال ها همچنان بهعنوان قطعهای سخت که تندنوازی ویولن را در خود دارد، مورد علاقه دوستداران موسیقی است.
به زندان ندای آزادی خواهی است؟
درباره داستان پشت قطعه «به زندان» و اینکه چه چیزی الهام بخش ابوالحسن صبا در ساخت این قطعه بوده، روایتهای متفاوتی وجود دارد. برخی به نقل از خود این هنرمند مدعی این شدهاند که روزی ابوالحسن صبا از خیابانی رد میشد.
در راه صدای یک متهم را که به زندان بره می شد را میشنود که با زبان شیرین لری آوازی می خواند. این آواز الهام بخش او در ساخت اثر به زندان میشود. برخی دیگر اما مثل همایون خرم روایتی مفصلتر از این واقعه تعریف میکند.
بر اساس آن صبا در جاده قدیم شمیران و در نزدیکی زندان قصر با تعدادی زندانی مواجه میشود که یکی از آنها زیر لب چیزی زمزمه میکرده است. صبا به آواز وی گوش میسپرد و مشغول نوشتن آن روی کاغذ میشود.
در این بین ناخواسته وارد زندان میشود و نهایتاً با پادرمیانی افسر نگهبانِ زندان، آزاد میشود. اما ساسان سپنتا که به عنوان یکی از شاگردان این هنرمند شناخته میشود، معتقد است که فرد دربند خود یک آزادیخواه بوده است. قطعهٔ به زندان هم ندای این آزادیخواه است.
قطعهٔ به زندان در گوشه شوشتری است. این قطعه نمونهای از یک چهارمضراب برای ویولن دانسته شده که تنظیم آن توسط حسین دهلوی صورت گرفته است. دهلوی از شاگردان صبا محسوب میشود. دهلوی بعدها قطعهای به نام «شوشتری برای ویولن و ارکستر» بر اساس «به زندان» ابوالحسن صبا میسازد.
شناسه خبر: 1510010115
با درود نقدی بر این روایت قطعه بزندان استاد صبا داشتم که میخواهم بازگو کنم ، نقد اول اینکه شعر و آوازی که در بین اجرای دوقطعه ضربی نواخته میشود آری نیست استاد بزبان مازنی نوشته اند دوم اینکه بنده روایتی دیگر از یکی از دوستان نزدیک صبا شنیده ام و کاملا در قطعه مشهود است . این داستان این است که ؛
استاد وقتی در رشت اقامت داشتند ، پنجره اطاق ایشان به خیابان اصلی باز میشد روزی با صدای هیاهو در خیابان از پنجره به بیرون نگاه میکنند و میبینند مجرمی را داخل قفس و با درشکه به تهران منتقل میکنند و مجرم به زبان مازنی و با آهنگ شوشتری میخوانده است و سگ او دنبال مجرم از مازندران پارس کنان دنبال صاحب خود آمده بود که صدای سگ را هم در متن اثر ضربی ما میشنویم.